خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گندزدایی کردن
2 . عقیم کردن
[فعل]
to sterilize
/ˈstɛrɪlʌɪz/
فعل گذرا
[گذشته: sterilized]
[گذشته: sterilized]
[گذشته کامل: sterilized]
صرف فعل
1
گندزدایی کردن
ضدعفونی کردن
1.Sulphur is also used to sterilize equipment.
1. سولفور نیز برای ضدعفونی کردن تجهیزات استفاده میشود.
2
عقیم کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقیم کردن
1.My wife was sterilized after the birth of her fourth child.
1. زنم بعد از تولد چهارمین فرزندمان عقیم شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sterilization
sterility
sterile
stereotyping
stereotypical
sterling
sterling silver
stern
sternly
sternum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان