خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکم (کالبدشناسی)
2 . دل و جرئت
[اسم]
stomach
/ˈstʌmək/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکم (کالبدشناسی)
معده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شکم
معده
مترادف و متضاد
abdomen
belly
gut
tummy
1.He has an upset stomach.
1. او معده حساسی دارد.
2.The doctor asked him to lie down on his stomach.
2. دکتر از او خواست که روی شکمش دراز بکشد.
2
دل و جرئت
شهامت
informal
مترادف و متضاد
courage
guts
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stoic
stocky
stockpot
stockpile
stocking cap
stomachache
stomp
stone
a stone's throw
stone age
کلمات نزدیک
stolid
stolen
stole
stoker
stoked
stomach ache
stomach upset
stomach-churning
stomachache
stomp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان