1 . مجبور کردن
[فعل]

to strong-arm

/strɔŋ-ɑrm/
فعل گذرا
[گذشته: strong-armed] [گذشته: strong-armed] [گذشته کامل: strong-armed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مجبور کردن

informal
  • 1.He was strong-armed into doing it.
    1. او مجبور به انجام آن کار شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان