خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمیته فرعی
[اسم]
subcommittee
/ˈsʌbkəˌmɪti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کمیته فرعی
سوکمیسیون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سوکمیسیون
تصاویر
کلمات نزدیک
subclause
subcategory
subbranch
sub-zero
sub-saharan africa
subcompact
subconscious
subconscious belief
subconsciously
subcontinent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان