خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرکوب کردن
[فعل]
to subjugate
/ˈsʌbdʒuɡeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: subjugated]
[گذشته: subjugated]
[گذشته کامل: subjugated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرکوب کردن
مغلوب کردن، مطیع کردن
مترادف و متضاد
conquer
overcome
subdue
liberate
1.a subjugated race
1. نژادی سرکوب شده
2.The dictator used duplicity in order to subjugate his rivals.
2. دیکتاتور برای مغلوب کردن رقبایش دغل بازی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
subjectivity
subjectively
subjective
subjection
subject matter
subjunctive
sublease
sublet
sublime
subliminal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان