خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خلاصه
[اسم]
summary
/ˈsʌm.ə.ri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خلاصه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چکیده
خلاصه
ماحصل کلام
مترادف و متضاد
digest
outline
synopsis
1.He gave a brief summary of events.
1. او خلاصه کوتاهی از وقایع (ارائه) داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
summarized
summarize
summarise
summarily
summa cum laude
summer
summer camp
summer holiday
summer house
summer pudding
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان