خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حلقه گردان
2 . چرخاندن
3 . چرخیدن
[اسم]
swivel
/ˈswɪvəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حلقه گردان
مفصل گردان
[فعل]
to swivel
/ˈswɪvəl/
فعل گذرا
[گذشته: swiveled]
[گذشته: swiveled]
[گذشته کامل: swiveled]
صرف فعل
2
چرخاندن
1.Roger swiveled his head to look at her.
1. "راجر" سرش را چرخاند تا به او نگاه کند.
3
چرخیدن
1.He swiveled in the chair.
1. او در صندلیاش چرخید.
تصاویر
کلمات نزدیک
switzerland
switchman
switched-on
switched on
switchboard operator
swivel chair
swollen
swollen-headed
swoon over
swoop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان