خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیشقدم شدن
[عبارت]
take the initiative
/teɪk ði ɪˈnɪʃətɪv/
1
پیشقدم شدن
آغازگر بودن
1.Jackson had taken the initiative and prepared a report.
1. "جکسون" پیشقدم شد و گزارش را آماده کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
take the easy way out
take the bus
take the bull by the horns
take the blame
take tennis lessons
take the law into one's own hands
take the lead
take the liberty of doing something
take the mickey out of someone
take the spare tire out of the trunk.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان