[جمله]

take the liberty of doing something

/teɪk ðə ˈlɪbərti ʌv ˈduɪŋ ˈsʌmθɪŋ/

1 بدون اجازه کاری را انجام دادن

  • 1.I took the liberty of booking theater seats for us.
    1. من بدون اجازه برای همگی بلیت تئاتر رزرو کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان