خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاره کردن
[فعل]
to tear off
/tɛr ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: tore off]
[گذشته: tore off]
[گذشته کامل: torn off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پاره کردن
کندن
1.She tore his picture off the wall.
1. او عکسهایش را از دیوار کَند.
تصاویر
کلمات نزدیک
tear gland
tear gas
tear duct
tear down
tear apart
tear out
tear up
tear-jerker
tearaway
tearful
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان