1 . فناوری
[اسم]

technology

/tekˈnɑl.ə.dʒi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فناوری تکنولوژی

معادل ها در دیکشنری فارسی: تکنولوژی فناوری
مترادف و متضاد applied science
  • 1.What this country needs is a long-term policy for investment in science and technology.
    1. چیزی که این کشور نیاز دارد یک سیاست طولانی مدت برای سرمایه‌گذاری در علم و فناوری است.
new/modern technology
فناوری جدید/مدرن
  • People have no faith in new technology.
    مردم هیچ ایمانی به فناوری جدید ندارند.
the latest technology
جدیدترین فناوری
  • The boat is equipped with the latest technology.
    این قایق با جدیدترین فناوری مجهز شده است.
advanced technology
فناوری پیشرفته
  • The labs use advanced technology to study the function of various cells.
    آزمایشگاه‌ها برای مطالعه عملکرد سلول‌های مختلف از فناوری پیشرفته استفاده می‌کنند.
computer/digital/medical/military... technology
فناوری کامپیوتر/دیجیتال/پزشکی/نظامی و...
  • Digital technology is bringing the media and communications sectors together.
    رسانه دیجیتال دارد رسانه و بخش‌های ارتباطی را به هم مرتبط می‌کند.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان