خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رابطه
2 . شرایط
[اسم]
terms
/tɜːrmz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رابطه
to be on good/bad/ ... terms
رابطه خوب/بد ... و داشتن
1. He is still on excellent terms with his ex-wife.
1. او هنوز با همسر سابقش رابطهای عالی دارد.
2. I had no idea that you and he were on such intimate terms.
2. من اصلا نمیدانستم که تو و او چنین رابطه نزدیکی داشتید.
2
شرایط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شرایط
1.He violated the terms of the agreement.
1. او شرایط قرارداد را نقض کرد.
Under the terms of the contract
طبق شرایط قرارداد
تصاویر
کلمات نزدیک
termite
terminus
terminology
terminological
termination
terms of reference
tern
terpsichorean
terrace
terraced
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان