خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دماسنج
[اسم]
thermometer
/θərˈmɑmətər/
قابل شمارش
1
دماسنج
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترمومتر
دماسنج
1.Keep the thermometer under your tongue.
1. دماسنج را زیر زبان خود نگه دارید.
تصاویر
کلمات نزدیک
thermoelectricity
thermodynamics
thermocouple
thermochemistry
thermal power station
thermoplastic
thermos
thermosphere
thermostat
thesaurus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان