خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زمانبندی
[اسم]
timing
/ˈtɑɪ.mɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زمانبندی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زمانبندی
موقعشناسی
1.A perfect timing
1. یک زمان بندی عالی
تصاویر
کلمات نزدیک
timidly
timidity
timid
timetable
timeshare
timorous
timothy
timpani
tin
tin can
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان