1 . قابل‌تحمل 2 . نسبتاً خوب
[صفت]

tolerable

/tɑːlərəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more tolerable] [حالت عالی: most tolerable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قابل‌تحمل تحمل‌پذیر، تاب‌آوردنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: قابل اغماض قابل تحمل
  • 1.What can make life more tolerable?
    1. چه چیزی می‌تواند زندگی را قابل‌تحمل‌تر کند؟

2 نسبتاً خوب

مترادف و متضاد mediocre
  • 1.He was fond of music and had a tolerable voice.
    1. او به موسیقی علاقه‌مند بود و صدای نسبتاً خوبی داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان