خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسباب بازی فروشی
[اسم]
toy store
/tɔɪ stɔr/
قابل شمارش
1
اسباب بازی فروشی
1.I love going to the toy store.
1. من رفتن به اسباب بازی فروشی را دوست دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
toy boy
toy
toxin
toxicology
toxicity
toyota
toyshop
tp
trace
trace element
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان