خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناسالم
2 . مریضاحوال
[صفت]
unhealthy
/ʌnˈhel.θi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: unhealthier]
[حالت عالی: unhealthiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناسالم
مترادف و متضاد
destructive
detrimental
harmful
1.He has a very unhealthy lifestyle.
1. او سبک زندگی بسیار ناسالمی دارد.
2
مریضاحوال
ناخوشاحوال
مترادف و متضاد
ill-looking
sickly
unwell
healthy
1.They looked poor and unhealthy.
1. آنها فقیر و مریضاحوال بهنظر میرسیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
unhealthily
unhealable
unharmed
unhappy
unhappiness
unheard
unheard of
unhelpful
unhurried
unhurt
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان