خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . میل (شدید)
2 . اصرار کردن
[اسم]
urge
/ɜːrdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
میل (شدید)
اشتیاق
1.I had a sudden urge to hit him.
1. من ناگهان میل شدیدی داشتم که او را بزنم.
2.sexual urges
2. امیال جنسی
[فعل]
to urge
/ɜːrdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: urged]
[گذشته: urged]
[گذشته کامل: urged]
صرف فعل
2
اصرار کردن
ترغیب کردن، مجبور کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اصرار کردن
واداشتن
وادار کردن
تحت فشار قرار دادن
اصرار ورزیدن
مترادف و متضاد
encourage
force
1.I urged him to stay for dinner.
1. من اصرار کردم او برای شام بماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
urethra
ureter
urea
urdu
urbanize
urgency
urgent
urgently
urinal
urinary catheter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان