1 . ضرورت
[اسم]

urgency

/ˈɜːrdʒənsi/
غیرقابل شمارش

1 ضرورت فوریت

معادل ها در دیکشنری فارسی: اضطرار اهمیت فوریت
  • 1.It now is a matter of urgency that aid reaches the famine area.
    1. اکنون این موضوع ضرورت دارد که کمک به منطقه قحطی زده برسد.
تصاویر
  •  تصویر urgency - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان