خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موذی [حیوان، حشره]
[اسم]
vermin
/ˈvɜrmɪn/
قابل شمارش
[جمع: vermin]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
موذی [حیوان، حشره]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آفت
1.Although vermin are not always visible, they probably inhabit every house in the city.
1. اگرچه جانوران موذی همیشه قابل مشاهده نیستند اما در تمام خانهها در شهر زندگی میکنند.
2.Some reptiles eat vermin as their food.
2. برخی خزندگان جانوران موذی را به عنوان غذا میخورند.
3.We should try to eliminate all vermin from our house.
3. ما باید تلاش کنیم تمام جانوران موذی را در خانه از بین ببریم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vermillion
vermilion
vermiform process
vermiform appendix
vermicelli
vernal
veronica americana
version
vertebra
vertebral
کلمات نزدیک
vermillion
vermicelli
verjuice
verity
veritable
vermont
vernacular
vernal
vernal equinox
vernier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان