خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رنجش
[اسم]
vexation
/vɛkˈseɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنجش
آزردگی، ناراحتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رنجش
مترادف و متضاد
annoyance
irritation
1.Jenna bit her lip in vexation.
1. "جنا" در آزردگی لبش را گاز گرفت.
2.life's inevitable vexations
2. رنجش های اجتناب ناپذیر زندگی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vex
veterinary surgeon
veterinary
veterinarian
vetchworm
vexatious
vexing
vi
viable
vibes
کلمات نزدیک
vex
veto
veterinary surgeon
veterinary medicine
veterinary
vexatious
vexed question
vhf
vhs
via
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان