خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فیلمبرداری کردن
2 . نوار ویدیو
[فعل]
to videotape
/ˈvɪdioʊteɪp/
فعل گذرا
[گذشته: videotaped]
[گذشته: videotaped]
[گذشته کامل: videotaped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فیلمبرداری کردن
مترادف و متضاد
video
1.The interview was videotaped.
1. از مصاحبه فیلمبرداری میشد.
[اسم]
videotape
/ˈvɪdioʊteɪp/
قابل شمارش
2
نوار ویدیو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوار ویدیو
مترادف و متضاد
video
1.I replaced all my videotapes with DVDs.
1. من نوار ویدیوهایم را با دی وی دی جایگزین کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
videorecorder
videophone
videocassette recorder
videocassette
videocamera
videotelephony
vie
vienna
viennese
vietnam
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان