1 . شغل
[اسم]

vocation

/voʊˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شغل حرفه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشه حرفه شغل کسب و کار
مترادف و متضاد calling occupation profession
  • 1.It is difficult to pick an appropriate vocation when you are in elementary school.
    1. انتخاب کردن یک شغل مناسب زمانی که در مدرسه ابتدایی هستی کار سختی است.
  • 2.Red Smith's vocation was as a journalist for the Times.
    2. شغل "رد اسمیت" خبرنگاری روزنامه "تایمز" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان