خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شغل
[اسم]
vocation
/voʊˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شغل
حرفه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشه
حرفه
شغل
کسب و کار
مترادف و متضاد
calling
occupation
profession
1.It is difficult to pick an appropriate vocation when you are in elementary school.
1. انتخاب کردن یک شغل مناسب زمانی که در مدرسه ابتدایی هستی کار سختی است.
2.Red Smith's vocation was as a journalist for the Times.
2. شغل "رد اسمیت" خبرنگاری روزنامه "تایمز" است.
تصاویر
کلمات نزدیک
vocals
vocalist
vocalise
vocal cords
vocal
vocational
vocational school
vociferous
vociferously
vodka
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان