خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خسته و رنگپریده
2 . رنگورورفته (در اثر شستن)
[صفت]
washed out
/ˌwɑːʃt ˈaʊt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more washed out]
[حالت عالی: most washed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خسته و رنگپریده
مترادف و متضاد
exhausted
1.He always looks washed out at the end of the week.
1. او همیشه آخر هفته خسته و رنگپریده بهنظر میرسد.
2
رنگورورفته (در اثر شستن)
1.She didn't like jeans that looked too washed out.
1. او شلوار لیهایی که خیلی رنگورورفته بهنظر میرسیدند را دوست نداشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
washed
washcloth
washbasin
washable
wash your hands and come for lunch.
washed-up
washer
washing
washing line
washing machine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان