Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شستشو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
washing
/ˈwɑʃɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شستشو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شستوشو
شور
1.You should do the washing.
1. شستشو را شما باید انجام دهید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
washer
washed
washcloth
washbowl
washboard
washing-up
washing machine
washing powder
washrag
washroom
کلمات نزدیک
washer
washed-up
washed out
washed
washcloth
washing line
washing machine
washing powder
washing-up
washing-up liquid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان