[اسم]

washing-up

/ˈwɑʃɪŋ-ʌp/
غیرقابل شمارش

1 شستشوی ظروف ظرف‌شستن، شستن ظروف

  • 1.If you cook, I'll do the washing-up.
    1. اگر تو آشپزی کنی، من شستشوی ظروف را انجام می‌دهم [من ظروف را می‌شویم].
  • 2.They've finished the washing-up.
    2. آنها شستشوی ظروف را تمام کرده‌اند.

2 ظروف نشسته ظروف شستنی

  • 1.The sink is full of washing-up.
    1. سینک پر از ظروف نشسته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان