Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شستشوی ظروف
2 . ظروف نشسته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
washing-up
/ˈwɑʃɪŋ-ʌp/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شستشوی ظروف
ظرفشستن، شستن ظروف
1.If you cook, I'll do the washing-up.
1. اگر تو آشپزی کنی، من شستشوی ظروف را انجام میدهم [من ظروف را میشویم].
2.They've finished the washing-up.
2. آنها شستشوی ظروف را تمام کردهاند.
2
ظروف نشسته
ظروف شستنی
1.The sink is full of washing-up.
1. سینک پر از ظروف نشسته است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
washing
washer
washed
washcloth
washbowl
washing machine
washing powder
washrag
washroom
washstand
کلمات نزدیک
washing powder
washing machine
washing line
washing
washer
washing-up liquid
washington
washout
washroom
washstand
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان