خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آبگرمکن
[اسم]
water heater
/ˈwɔtər ˈhitər/
قابل شمارش
1
آبگرمکن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبگرمکن
1.We need a new water heater.
1. به یک آبگرمکن جدید نیاز داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
water feature
water down
water cooler
water closet
water carrier
water jump
water lily
water main
water meadow
water park
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان