خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سست
2 . رقیق
3 . ناتوان
[صفت]
weak
/wiːk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: weaker]
[حالت عالی: weakest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سست
دارای ضعف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیحال
سست
ضعیف
مترادف و متضاد
fatigued
feeble
frail
strong
1.He was feeling weak after his cancer treatment.
1. او پس از جلسه درمانی سرطان، حس سستی [سست بودن] داشت.
2
رقیق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبکی
آبزیپو
مترادف و متضاد
diluted
watery
strong
weak tea/coffee
چای/قهوه رقیق [آبکی]
3
ناتوان
ضعیف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیاراده
بیاقتدار
زار
نحیف
ناتوان
قاصر
مترادف و متضاد
infirm
powerless
spineless
strong
to be weak in something
در چیزی ضعیف بودن
I was always weak in the science subjects.
من همیشه در دروس علوم ضعیف بودم.
a weak man/manager ...
یک مرد/مدیر و... ناتوان
تصاویر
کلمات نزدیک
we've moved into a semi-detached house lately.
we've
we're talking
we're running out of gas.
we're low on steak knives and butter knives.
weak force
weak point
weak sunlight
weak-kneed
weaken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان