[فعل]

to weaken

/ˈwiːkən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: weakened] [گذشته: weakened] [گذشته کامل: weakened]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ضعیف کردن تضعیف کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تضعیف کردن سست شدن
مترادف و متضاد strengthen
  • 1.He was weakened by illness.
    1. او به خاطر بیماری ضعیف شده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان