خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آدم ضد حال
[اسم]
wet noodle
/wɛt ˈnudəl/
قابل شمارش
1
آدم ضد حال
آدم حالگیر
informal
1.I don't want to invite him. He is a wet noodle.
1. نمیخواهم او را دعوت کنم. او آدم حالگیری است.
تصاویر
کلمات نزدیک
wet look
wet dream
wet dock
wet blanket
wet behind the ears
wet nurse
wetland
wetness
wetsuit
whack
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان