خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نان سفید
2 . ساده و سنتی
[اسم]
white bread
/ˈwaɪt bred/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نان سفید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نان سفید
[صفت]
white bread
/ˈwaɪt bred/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more white bread]
[حالت عالی: most white bread]
2
ساده و سنتی
امل
informal
مترادف و متضاد
ordinary
traditional
1.She's very white bread.
1. او خیلی ساده و سنتی است.
توضیحاتی در رابطه با white bread
صفت white bread به توصیف فردی میپردازد که سنتگرای و معمولی است و علایق و ارزشهای ثابت و غیرقابل تغییری دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
white blood cell
white as a sheet
white as a ghost
white
whistlestop tour
white cement
white christmas
white coffee
white dwarf
white elephant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان