خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمده
2 . گسترده
3 . به صورت عمده
4 . عمدهفروشی
[صفت]
wholesale
/ˈhoʊlˌseɪl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عمده
عمدهفروشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یکجا
عمده
مترادف و متضاد
extensive
large-scale
widespread
partial
selective
1.The wholesale price of milk is six cents lower than retail.
1. قیمت عمدهفروشی شیر شش سنت ارزانتر از قیمت خردهفروشی آن است.
2
گسترده
وسیع، کلی، یکجا
the wholesale slaughter of innocent people
کشتار گسترده مردم بیگناه
[قید]
wholesale
/ˈhoʊlˌseɪl/
غیرقابل مقایسه
3
به صورت عمده
عمده
1.By buying my eggs wholesale I save fifteen dollars a year.
1. با خریدن تخم مرغ به صورت عمده من پانزده دلار در سال صرفهجویی میکنم.
[اسم]
wholesale
/ˈhoʊlˌseɪl/
قابل شمارش
4
عمدهفروشی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عمدهفروشی
تصاویر
کلمات نزدیک
wholemeal flour
wholemeal bread
wholemeal
wholeheartedly
wholehearted
wholesaler
wholesome
wholewheat
wholewheat bread
wholewheat flour
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان