خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کرم چوب
[اسم]
woodworm
/ˈwʊdwɜːrm/
قابل شمارش
1
کرم چوب
موریانه
1.The beams are riddled with woodworm.
1. تیرک ها به خاطر کرم چوب سوراخ سوراخ شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
woodworking
woodwork
woodwind
woodturning
woods
woody
woof
wool
woolen
woolen cap
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان