1 . پشم
[اسم]

wool

/wʊl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پشم

معادل ها در دیکشنری فارسی: پشم کرکی
مترادف و متضاد fleece hair
  • 1.How many balls of wool did you need to knit that sweater?
    1. چندتا توپ پشمی برای بافتن آن پلیور نیاز داشتی؟
  • 2.Put on your red wool scarf - it'll be nice and warm.
    2. شال پشمی قرمزت را سر کن (بپوش)- گرم و دلپذیر (خوب) خواهد بود.
  • 3.The blankets are made of wool and the sheets are cotton.
    3. پتوها از پشم و ملحفه‌ها از پنبه درست شده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان