Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . زیپ
[اسم]
zipper
/ˈzɪpər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زیپ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زیپ
1.My zipper’s stuck.
1. زیپم گیر کرده است.
2.The fabric got caught in the zipper and tore.
2. پارچه توی زیپ گیر کرد و پاره شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ziphiidae
zip up
zip line
zip gun
zip fastener
zippo
zippy
zircon
zirconia
zirconium
کلمات نزدیک
zip up
zip fastener
zip drive
zip down
zip code
zippy
zirconium
zit
zither
ziziphora
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان