خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مست
2 . خستهوکوفته
[صفت]
zonked
/zɑːŋkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more zonked]
[حالت عالی: most zonked]
1
مست
نشئه
informal
1.The others got zonked on acid.
1. بقیه با اسید نشئه کردند.
2
خستهوکوفته
informal
1.We hit the sack, zonked.
1. ما خستهوکوفته رفتیم بخوابیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
zoned
zone
zombie
zodiac
ziziphora
zoo
zoo-keeper
zookeeper
zoological
zoological gardens
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان