Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بزرگنمایی کردن
[فعل]
to zoom in
/zuːm ɪn/
فعل گذرا
[گذشته: zoomed in]
[گذشته: zoomed in]
[گذشته کامل: zoomed in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بزرگنمایی کردن
زوم کردن، نزدیکنمایی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زوم کردن
1.The camera zoomed in on a face in the crowd.
1. دوربین روی چهرهای در جمعیت بزرگنمایی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
zoom
zoology
zoologist
zoological gardens
zoological
zoom lens
zoom out
zoroastrian
zoroastrianism
zucchini
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان