Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیشخدمت بار (خانم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
barmaid
/ˈbɑːrmeɪd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشخدمت بار (خانم)
1.From the way she was dressed, Sarah assumed she was one of the barmaids.
1. جوری که او لباس پوشیده بود، سارا حدس زد که باید یکی از پیش خدمت های بار باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
barleycorn
barley water
barley sugar
barley
barking mad
barman
barmy
barn
barn owl
barnacle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان