[فعل]

to borrow

/ˈbɑr.oʊ/
فعل گذرا
[گذشته: borrowed] [گذشته: borrowed] [گذشته کامل: borrowed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قرض گرفتن

مترادف و متضاد have temporarily use temporarily lend
to borrow something
چیزی قرض گرفتن
  • She used to borrow money and not bother to pay it back.
    او قبلاً پول قرض می‌گرفت و زحمتی برای پس دادنش نمی‌کشید.
to borrow something from somebody/something
چیزی از کسی/چیزی قرض گرفتن
  • I've borrowed some CDs from Mike.
    من از "مایک" چند سی‌دی قرض گرفته‌ام.
to borrow something off somebody
چیزی از کسی قرض گرفتن
  • I borrowed the DVD off my brother.
    من (آن) دی‌وی‌دی را از برادرم قرض گرفتم.

2 وام گرفتن پول قرض گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: وام گرفتن
مترادف و متضاد take as a loan lend
to borrow something (from somebody/something)
چیزی (از کسی/چیزی) وام گرفتن
  • She borrowed £2 000 from her parents.
    او 2000 پوند از پدر و مادرش وام گرفت [پول قرض گرفت].
to borrow from somebody/something
از کسی/چیزی پول قرض گرفتن
  • I don't like to borrow from friends.
    من دوست ندارم از دوستانم پول قرض بگیرم.
to borrow something off somebody
از کسی پول قرض گرفتن
  • I had to borrow the money off a friend.
    من مجبور شدم از یک دوست پول قرض بگیرم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان