خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حمله (در زمان بیماری)
2 . مسابقه (بوکس یا کشتی)
[اسم]
bout
/baʊt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حمله (در زمان بیماری)
بازه
1.He suffered occasional bouts of depression.
1. او هر از چند گاهی از بازههای افسردگی رنج می برد.
a severe bout of coughing
حمله شدید از سرفه
2
مسابقه (بوکس یا کشتی)
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bourgeoisie
bourbon
bouquet
boundary line
bound
boutique
bouzouki
bovine
bovril
bow
کلمات نزدیک
bourse
bourn
bourgeoisie
bourgeoise
bourgeois
boutique
bouzouki
bovine
bovine spongiform encephalopathy
bovine tuberculosis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان