خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلیسا
[اسم]
church
/tʃɜrtʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلیسا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کلیسا
کلیسایی
مترادف و متضاد
house of God
house of prayer
1.a church hall
1. تالار کلیسا
2.She goes to church every Sunday.
2. او هر یکشنبه به کلیسا میرود.
3.The town has four churches.
3. (آن) شهر چهار کلیسا دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
chupe
chunky
chukka boot
chukka
chuffed
church building
church music
church service
churidars
churn
کلمات نزدیک
chunky
chunk
chump
chummy
chum
church music
church of england
church of scotland
churchgoer
churchill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان