خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرماخوردگی
[اسم]
common cold
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرماخوردگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرماخوردگی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
common bile duct
common
commode
committed
commit
common corn salad
common dolphin
common foxglove
common ivy
common lynx
کلمات نزدیک
common buzzard
common border
common
commodore
commodity
common denominator
common ground
common knowledge
common law
common market
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان