Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از کار افتادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to conk out
/kɑŋk aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: conked out]
[گذشته: conked out]
[گذشته کامل: conked out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از کار افتادن
1.My motorbike conked out in the middle of the road.
1. موتورسیکلتم وسط جاده از کار افتاد.
تصاویر
کلمات نزدیک
conk
conjuring
conjurer
conjure
conjuncture
conkers
conman
connatural
connect
connect to the internet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان