1 . اتصال 2 . ارتباط 3 . پرواز، اتوبوس یا قطار اتصالی
[اسم]

connection

/kəˈnek.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اتصال

معادل ها در دیکشنری فارسی: اتصال
مترادف و متضاد link
  • 1.Many companies now offer free connection to the Internet.
    1. امروزه شرکت‌های زیادی اتصال رایگان به اینترنت فراهم می‌کنند.

2 ارتباط رابطه

مترادف و متضاد contact link
  • 1.He has denied having any connection with the terrorists.
    1. او داشتن هرگونه ارتباط با تروریست‌ها را انکار کرده است.
  • 2.The connection between smoking and heart diseases is well known.
    2. ارتباط بین سیگار کشیدن و بیماری‌های قلبی شناخته شده است.

3 پرواز، اتوبوس یا قطار اتصالی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان