[فعل]

to creep

/krip/
فعل ناگذر
[گذشته: crept] [گذشته: crept] [گذشته کامل: crept]

1 دزدکی رد شدن مخفیانه وارد شدن

  • 1.He tried to creep past the guard without being seen.
    1. او سعی کرد از کنار نگهبانان بدون دیده شدن، دزدکی رد شود.

2 خزیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خزیدن
مترادف و متضاد crawl
  • 1.Lizards and snakes crept over the ground.
    1. مارمولک‌ها و مارها روی زمین می‌خزند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان