1 . دهه
[اسم]

decade

/dɛˈkeɪd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دهه ده سال

معادل ها در دیکشنری فارسی: دهه
مترادف و متضاد ten years
  • 1.After a decade of granting salary increases, my boss ended the practice.
    1. بعد از یک دهه اعطای اضافه حقوق، رئیسم این کار را متوقف کرد.
  • 2.I have a vision that this decade will be better than the last one.
    2. من این تصور را دارم که این دهه از دهه قبل بهتر خواهد بود.
  • 3.Many people moved out of this city in the last decade.
    3. افراد بسیاری در دهه اخیر از شهرها کوچ کرده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان