1 . زمینی 2 . ممکن
[صفت]

earthly

/ˈɜːrθli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: earthlier] [حالت عالی: earthliest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زمینی دنیوی

معادل ها در دیکشنری فارسی: خاکی دنیوی زمینی ناسوتی ارضی
formal
the sorrows of this earthly life
غم‌های این زندگی دنیوی

2 ممکن محتمل

  • 1.I see no earthly reason why he shouldn’t come.
    1. من هیچ دلیل محتملی نمی‌بینم که چرا او نباید بیاید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان