[قید]

else

/els/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دیگر

معادل ها در دیکشنری فارسی: دیگر
  • 1.I don't like it here. Let's go somewhere else.
    1. من اینجا را دوست ندارم. بیا به جای دیگری برویم.
  • 2.If it doesn't work, try something else.
    2. اگر این کار نکرد، یک چیز دیگر را امتحان کن.
  • 3.It's not my bag. It must be someone else's.
    3. این کیف من نیست. بایست مال کس دیگری باشد.
  • 4.The book definitely isn't here. Where else should I look?
    4. کتاب مطمئنا اینجا نیست. کجا دیگر ممکن است گذاشته باشم؟
  • 5.What else did he say?
    5. دیگر چه گفت؟
  • 6.Would you like anything else to eat?
    6. چیز دیگری برای خوردن میل دارید؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان