خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسیله
[اسم]
gadget
/ˈgæʤət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وسیله
اسباب، ابزارک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ماسماسک
مزنهردم
مترادف و متضاد
appliance
1.Their kitchen is full of electrical gadgets.
1. آشپزخانه آنها پر از وسایل برقی است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
gadfly
gabfest
gaberdine
gabby
gabardine
gag
gage
gah
gain
gain ground
کلمات نزدیک
gadfly
gad
gabriel
gable roof
gable
gadgetry
gaelic
gaffe
gaffer
gaffer tape
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان