1 . وقت گذراندن 2 . آویزان کردن
[فعل]

to hang out

/hæŋ aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: hung out] [گذشته: hung out] [گذشته کامل: hung out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وقت گذراندن

informal
مترادف و متضاد associate mingle socialize
  • 1.The local kids hang out at the mall.
    1. بچه‌های محله در پاساژ خرید وقت می‌گذرانند.
to hang out with somebody
با کسی وقت گذراندن
  • You hang out with your friends too much.
    زیادی با دوستانت وقت می‌گذرانی.

2 آویزان کردن (به‌منظور خشک شدن) پهن کردن (لباس)

  • 1.They hung out banners that said ‘Stop the war!’
    1. آنها بنرهایی آویزان کردند که رویشان نوشته بود «جنگ را متوقف کنید!»
to hang something out
چیزی را پهن کردن
  • Have you hung the washing out?
    آیا لباس‌های شسته‌(شده) را پهن کرده‌ای؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان